مگه تو نباشی...!

مگہ تو نباشے چے میشہ؟

صبحا کِ پا میشم گوشیمو چک نمیکنم کِ پیامتو بخونم بجاش سر وقت صبحونمو میخورم
ظهرم جای حرف زدن با تو ناهارمو میخورم و تخت میگیرم میخابم
و اما شب
میدونے شب یکم جریانش فرق داره همہ خوابن خب :)
کسے نیس ببینہ اشکامو
خونه ساکته
با خیالِ راحت میتونم بت فکر کنم
میدونی من شبا
برای تو میمیرم...

كاش بعضی از خواب‌ها واقعی بودن !

مثلا همين ديشب
با هم رفته بوديم امام‌زاده !
نگو چقد دعا كرديم برای وصال
يادمه اخرش يه لبخند قشنگ بهم زد
و گفت :
اخ اخ من كه ميدونم نقطه ضعف تو چيه !
و دوباره لپ‌هاش گل انداخت
بعد اومد سمتم
و گفت اين چه جور كروات بستنه ديوانه من !
من كلا مات و مبهوت اون بودم كه
چقد قشنگتر از هميشه به نظر می‌رسه !
آخه مگه ميشه خدا
يه آدمو اينطوری دوست داشتنی آفريده باشه
به اين فكر ميكردم
كه يهويی از خواب پريدم !
ديديم روياهای من از دنيایی كه دارم قشنگتره
و الان فقط و فقط به اون لحظه كوتاه رويايی كه داشتمت فكر ميكنم...