بلد نبودی...!

ساخت وبلاگ

بلد نبودي دوست داشتنِ منوكه بايد وسط شلوغي زنگ ميزدي ميگفتي "كاش تو اينجا بودي جاي همه"نه اينكه منو يادت بره و بعد از ساعت ها پيام بدي بگي درگير بودم يا اون وقتا كه ميرفتي مسافرت بايد بهم زنگ ميزدي ميگفتي اينجا همه چيز خوبه اما عالي نيست چون تو نيستي بلد نبودي دوست داشتن منو كه اون وقتي كه جلو تلويزيون ميشستي فيلم ميديدي بايد برام مينوشتي كه اگه پيشت نشسته بودم چقدر فيلم برات ديدني تر ميشد بلد نبودي دوست داشتنِ منو كه روزايي كه قهر بوديم بايد بي هوا ميومدي ميگفتي ازت دلخورم،اما دوست داشتنت نميذاره دور بمونم ازت...نه اينكه انقدر دور بشيم ازهم كه يادمون بره يچيزي كمه توي زندگيمون! بايد وقتي ميگفتم دلم تنگ شده سوييچ رو ميچرخوندي توي ماشين و قطع كرده نكرده صداي بوق زدنت پشت پنجره ميپيچيد توي گوشم كه منتظرم بودي نه اينكه صداي بوق تلفني كه روم قطع كرده بودي بره توي تمام تنم... بلد نبودي دوست داشتن منو كه بدوني وقتي تب ميكردم نبايد تاب مياوردي از بي خبري،نه اينكه فكر كني ببيني اخرين دعوا مقصر كي بود...بلد نبودي كه بفهمي بايد دو دستي ميچسبيدي بهم،ميچسبيدي به خواستنم بايد منو از همه بيشتر ميخواستي...كه اگه ميگفتن از دنيات فقط ينفرو ميتوني برداري بري تو دست ميذاشتي روو من! بايد ميجنگيدي برام...جوري كه نرسه كسي به پات...بلد نبودي دوست داشتنِ منو...
انقدري كه حسرت شد همه چيز...حسرتِ يه دونفره ي پر از عشق...يه دو نفره ي بي كم و كاست بلد نبودي دوست داشتنِ منو كه بدوني اين نصف و نيمه بودنا حالمو خوب نميكنه بايد ديوونه وار عاشقي ميكردي برام....!

عشق......
ما را در سایت عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehsanvashirin5977 بازدید : 242 تاريخ : دوشنبه 11 فروردين 1399 ساعت: 14:16