بدترین شب...

ساخت وبلاگ
امشب بدترین شبه واسم برعکس همه... اخه پارسال این موقع ها احسانم پیشم بود ولی الان چن هفتس خبری ازش ندارم خیلی نگرانم ایشالا اتفاق بدی واسش نیفتاده باشه ... حال دلم اصلا خوب نی ...بغض داره خفم میکنه لعنت به هرچی شب یلداس که برام کوفت شد اه ... تو که بیخبر نمیرفتی احسانم کجایی اخه؟!هععععی لعنت به این زندگی ... فک نمیکردم اینقد بیمعرفت باشی و بیخبر بزاری بری... زندگی تف بهت لجن گرفته همه جاتو هی داری میگندی بدبخت ... دل ادما بعد شکست دیگه مث قبل نمیشه پ مواظب حرفاتون باشین لعنتیاااا دل ادما زخم چسب حالیش نمیشه نامردااااااا ... تو سن کمم شدم یه روانی یه بی اعصاب یه دختر ای که با هر حرفی میشکنم ... ولی من هیچ وقت نمیتونم مث تو باشم چون جنسم با تو فرق داره هنوزم تو قلب متروکم دفنت نکردم داری نفس میکشی هنوزم هرجا اسمتو میشنوم بغض خفم میکنه و اشکام گونه هامو لمس میکنه خخخ چقد بده الکی بگی هیچی نی خاک رفت تو چشم هه ... تو که جز من هیچی برات مهم نبود چه ساده ازم گذشتی... چه ساده فراموش شدم من هه ... من دیگه عادت کردم بازیچه ی دس اینو اون باشم اخ چقد قلبم درد گرفته  امشب...يعني ميشه؟يعني ميشه دوباره اذیتت کنم؟يعني ميشه دوباره صبا بیدار ک بشيم بِهَم صب بخير بگيم؟دوباره مثل قديم حرصتو در بيارم تا يكم بهم اهميت بدي،بعد مثل بچه ها خودمو لوس كنم، توام ناراحت شی و محل نزاری بهم و منم حرصم دربیاد غرغر کنم،دوباره زير چشمي همديگرو نگاه كنيم میشه دوباره بهم بگي تا آخر ميموني ديگه؟

میشه دوباره بهم بگی دوست دارم؟
بعد منم بگم من بیشتر هميشه كنارتم،هميشه ي هميشه،كاش ميشد باز کلی صدات کنم و بعد ده بار بگی جونم، كاش ميشد....
دلم خيلي تنگ شده، واسه دستات،اخمات،خنده هات،شادیات،بغلت آخه دوست دارم لعنتی...

عشق......
ما را در سایت عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehsanvashirin5977 بازدید : 185 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 8:28