خواب قشنگ

ساخت وبلاگ
امشب انقد خوابی قشنگی میدیدم که نمیخواستمم پاشم 

خواب دیدم با یه پسره 34 ساله که پزشکی میخوندو هم دانشگاهیم بود ازدواج کردم انقد مهربون و دوس داشتنی و پولدار بود که یه ماشین مد بالا از اون شیک میکاااا داشت با هم سوار شدیم رفتیم محضر تا عقدمونو بخونن عقدمونو عاقد خوندو گف خانم فلانی ایا وکیلم شمارو به عقد دائم محسن بهبهانی که حتی نمیدونستم کیه در بیارم منم بار سوم گفتم بله و جشن و هورااااا غافلگیرم کرده بود موقع برگشتنی دیدم ماشینه خراب شده و منو محسن خخخ اقامون هردو لباس سفید پوشیده بودیمو رو سرمون تاجی از گلهای سفید بودو تا مسیر خونه دستامون قفل هم بودووو همینجوری میومدیم خونه بعدش دیدم نشسته رو مبل منم رو پاش موهامو ناز میکنه و لباشو میبوسم

اصلا انگاری واقعیت بود من محسن عروسیمون خخخ 

حتی سند عقدمونم یه شعری نوشته بود که با جانم شروع میشد که یادم رفته

حتی نوشته بود اگه عصبیم کنی بد جوری .... ای خدااااا

کلا طرفمم نمیشناسم نمیدونم چرا خوابم اومده بود

اینجا نوشتم که یادم نره شاید واقعیت شد

عشق......
ما را در سایت عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehsanvashirin5977 بازدید : 181 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 8:28